شنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۸۶

ساده: معین

یه عمر که دل ایدل رمیدی و رموندی
کبوترای عشقو یکی یکی پروندی
هم منو خسته کردی هم خودتو سوزوندی
هم منو خسته کردی هم خودتو سوزوندی

عجب ساده یی ای دل
واسه سوختن و پرپر زدن آماده یی ای دل

هرجا که غمی بود ای دل تو شکستی
یک عمره که ایدل تو غصه پرستی
تو هر شب و هر روز دنبال حقیقت
من عاشق دنیا یار می و مستی

در مجمع خوبان بیهوده نشستی
با چشم خماری عهدی که نبستی
هرگز نرساندی ما را تو به مقصود
چی فهمیدی آخر از عالم هستی

من مست تمنا تو همره درویش
من خیره سر و تو دنبال ره خویش

یه عمریه که ایدل رمیدی و رموندی
منو به هر جا خواستی به دنبالت کشوندی
هم منو خسته کردی هم خودتو سوزوندی
عجب ساده یی ای دل واسه سوختن و پرپر زدن آماده یی ای دل

جمعه، اردیبهشت ۲۱، ۱۳۸۶

یکی هست دوسِت داره

اونورِ شبهای تاریک پشت اون ابرای تیره
زیر سقف آسمونی که تو چنگ غم اسیره

یکی هست دوست داره، خاطرتو خیلی می خواد
یکی هست تو فکرته، هر جا بری باهات می یاد

اگه اینجا نیستی امٌا، یاد تو همیشه همراه منه
بهترین لحظۀ من، لحظه های خوب از تو گفتنه

کنج خلوت دلم، خونه کرده اون چشات
تو گوشم همیشه هست، صدای اون خنده هات

غم نخور دنیا که اینجور نمی مونه همیشه
تا ابد شب بمونه، آخه اینجور نمی شه

یه روزی خورشید بخت، می تابه به پنجره
با دوتا بال سپید، تو رو تا اونور ابرا می بره

هر جا هستی، همسفر یادت باشه
یکی هست که یاد تو، هر جا میره همراشه

یکی هست دوست داره، خاطرتو خیلی می خواد
یکی هست تو فکرته، هر جا بری باهات می یاد